
برخی از مفسران با شناسایی دوره هایی در سیر آثار فوکو، به این جهت ها توجه نشان داده اند. فوکو خود به صورت پیوسته بر این سیر تامل کرده و اغلب با انتقادات صادقانه از خویش، تاویل هایی خاص از آن به دست میدهد. با این حال به نظر نمی رسد که همه ی این خود تاویلی ها موافق باشند. برای مثال ، فوکو درسال ۱۹۶۱ طرح خود در دیوانگی و تمدن را تحلیل تجربه می داند که ما باید تلاش کنیم تا در تاریخ ، به نقطه ی صفری در روند دیوانگی برسیم که درآن وهله ،دیوانگی تجربه یی یکپارچه، ودرعین حال تجربه یی منفک از نفس تفکیک است.
درپایان دهه ی شصت، فوکو هر گونه تلاش برای رسیدن به نقطه ی صفر تجربه ی انسانی را بی اعتبار می دانست. جست و جو در پی یافتن خاستگاههای بوی انسان شناسی گرایی و باور تجربی به یک انتزاع مفهومی به نام انسان می دهد.
فوکو زبان شناسی را به عنوان یکی از علوم انسانی در نظر می گیرد که خود را ازاین پنداشت رهانیده است که این علم با مطالعه ی زبان به کار مکشوف ساختن جوهره ی انسان می پردازد.
در عوض، زبان شناسی ساختارگرایانه درپی این تصور است که، چیزها تنها تا آن جا که قادر به شکل دادن به عناصر یک نظام دلالتی باشند موجودیت می یابند. پس به نظر می رسد که فوکو خود این نام انگاری زبان شناسانه را در برداشت خویش از روش دیرینه شناسانه پی ریخته، و مشکلات را ایجاد می کند.
بااین حال ،فوکو در اواسط دهه ی هفتاد دیگر خود را به عنوان کسی که منحصرا سرگرم نظریه پردازی درباره ی گفتمان است نمی انگارد. او در عوض، بر کردارها، هم کردارهای گفتمانی و هم کردارهای غیر گفتمانی، تاکید می گذارد. ومبحث محوری او آن چیزی میشود که خود آن را قدرت دانش می نامد.
او در مصاحبه یی در سال ۱۹۷۷ و در تامل بر آثار اولیه اش ،خاطر نشان می کند ،حال که به پشت سر می نگرم ، از خود می پرسم که در دیوانگی و تمدن یا در زایش درمانگاه آیا ازچیزی جز قدرت حرف می زده ام ؟
درسال ۱۹۸۱ فرض قدرت نیز جای خود را به فرضی دیگر میدهد.
فوکو میگوید: هدف آثار من در طول بیست سال گذشته نه تحلیل پدیده های قدرت بوده است ونه تدبیر بنیان های برای چنین تحلیلی.
فوکو در مقدمه خود بر یکی از آخرین کتابهای اش، یعنی جلد دوم تاریخ رهیافت جنسی به این باور می رسد که آنچه او همواره و درکل مجذوب آن گشته تجربه است. فوکو اکنون ،با تایید این که درک پیشین اش از تجربه در دیوانگی و تمدن درکی متغیر بوده ،تجربه را با مشخص ساختن سه سطحی تعریف میکند که به گمان وی هر مورخی میتواند به مطالعه ی آنها بپردازد.
این سه سطح اینها هستند: نخست گستره ی دانش به همراه مفاهیم، نظریات، و انضباط های علمی گوناگون، دوم مجموعه قواعد هنجارین (مثلا، قواعدی که در تمایز گذاری میان مجاز وممنوع ،به هنجار و معیوب،یا شایسته و ناشایست به کار می آیند). و سوم، شیوه ی رابطه با نفس (مثلا ،شیوه یی که فرد از آن طریق خود را بعنوان سوژه یی جنسی در میان دیگران شناسایی کند). این سه سطح را میتوان در هریک از آثار فوکو در کنار هم یافت. اما مطالعات مربوط به تیمارستان بر سطح اول، مطالعات مربوط به زندان بر سطح دوم، و مجلدات تاریخ رهیافت جنسی بر سطح سوم تمرکز می کنند.